اعجابی ازطبیعت ایران

اعجابي از طبيعت ايران؛ از كوير تا دريا در دو ساعت

خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گردشگري ـ شايد بتوان به جرات گفت كه مسير 165 كيلومتري دامغان ـ ديباج ـ گلوگاه ـ بندر گز، نزديكترين راهي باشد كه مي‌توان با پيمودن آن از يك شهر در شمال دشت كوير به شهري در جنوب درياي مازندران رسيد.
در اين مسير گرچه جاده مناسب نيست، اما در خلوت عرفاني‌اش مي‌توان آتش دشت را پشت سر گذاشت و به هواي كوهستان تن در داد و خاك جنگل را بوييد و در انتها به نظاره آب دريا نشست.
با طي طريقي اين‌چنيني، نبض سفر به شماره مي‌افتد و مسافر گونه‌اي از سلوك روحاني را تجربه مي‌كند كه هرگز انتظارش را نداشته. فاصله ابتدا و انتهاي مسير چنان نزديك و چنان متفاوت است، كه هر مسافري چه بخواهد و چه نخواهد در دام افسونش گرفتار خواهد آمد.
دامغان شهري است پرجاذبه كه روزگاري در مسير جاده ابريشم و در خراسان بزرگ شگفت جاي داشته. اين شهر كه روزگاري خودش پايتخت بوده، امروز در ميانه راهي قرار دارد كه از يك سو به تهران، اين پايتخت پر طمطراق مي‌رسد و از سوي ديگر به مشهد، پايتخت شيعيان ايران. اين دامغان ما يك دستش به دامن البرز استوار است و دست ديگرش سر كوير را نوازش مي‌كند.
30 كيلومتر به سوي شمال كه برويد، به چشمه علي مي‌رسيد، مكاني خوش براي دمي نشستن و چاي نوشيدن و گپ زدن و آسودن. از چشمه علي بايد به سمت ديباج برانيد. تا اين‌جا جاده مشكلي ندارد، اما از اين به بعد، مسير يا خاكي است و يا آسفالتش مناسب نيست.
به اطلس راه‌هاي ايران منتشر شده در سال 87 كه نگاه كنيد، راه را آسفالته ترسيم كرده، اما واقعيت ندارد. جاده خاكي باعث مي‌شود كه سرعتتان پايين بيايد ولي امكان رانندگي وجود دارد. نمي‌توانيد با سرعت 200 كيلومتر بر ساعت برانيد، اما تا 60 كيلومتر هم جا داريد.
ديباج را كه پشت سر بگذاريد، طبيعت تصميم مي‌گيرد كه به رنگي ديگر درآيد. آهسته آهسته رنگ سبز رخ مي‌نمايد و نسيم لطيف شده‌اي كه از درياي مازندران خرامان گذر كرده و از لابه‌لاي البرز خود را تا به اين‌جا رسانده، گياهان را نوازش مي‌كند و شما را هم.
از "گشت دشت" تا "سرخ گريوه"، جاده خلوت خلوت است. تنها صداي پرندگان است كه در گوشتان مي‌ماند و شايد هم صداي نفس كشيدن عميق زمين.
ادامه كه مي‌دهيد، روستاهاي آرام با مردماني كشاورز و دامدار را مي‌بينيد كه در فاصله‌اي نه‌چندان دور از جاده به آن نوع از زندگي مشغولند كه ما گاهي كه نه، بيش تر از گاهي، حسرتش را مي‌خوريم.
به سفيد چاه كه برسيد، بي‌شك از زيبايي‌ها مشعوف شده‌ايد، اما قبرستان سفيد‌چاه بهت‌زده‌اتان مي‌كند. ميخكوب مي‌شويد و شايد كه نتوانيد براي چند لحظه چيزي بر زبان بياوريد، نترسيد، اين حالت طبيعي است.
از اين‌جا به بعد، درختان جنگل هيركاني رخ مي‌نمايند. جاده‌اي باريك در ميان سبزهاي بالابلند، شعف انگيز است. جاده‌اي كه همچون ريل ترن هوايي پارك‌هاي تفريحي، پيچ و تاب فراوان دارد و قرار است در سراشيبي تندي كه دارد، هيجانمان را به اوج برساند.
هنگامي كه به انتهاي سرازيري جاده مي‌رسيم، درختان همچون پرده سينما كنار مي‌روند و نمايي پانوراما از شهر كردكوي و خليج گرگان نمودار مي‌شود. در اين لحظه به راحتي مسيري كه به سوي ميانكاله مي‌رود ديده مي‌شود. همان مسيري كه خليج گرگان را از درياي مازندران جدا مي‌كند.
به تو مي‌گويم كه اگر مشتي از خاك كوير را از دامغان با خود آورده باشي، اكنون مي‌تواني در بندر گز، تنها 10 كيلومتر آن‌طرف‌تر از اين‌جايي كه حالا هستي، آب و خاك را به عقد هم در آوري و حل شدن در هم اين دو عنصر را به نظاره بنشيني.

هیچ نظری موجود نیست: